نویسنده: نعمت‌الله موسی‌پور (1(

 

مقدمه

از تربیت تعابیر متفاوتی مطرح است؛ تربیت به عنوان یک فعالیت، تربیت به عنوان یک نظام و تربیت به عنوان یک علم یا دانش. (2) بررسی تربیت در هر یک از این مناظر، با سوابق و پیگیری مباحث مختلفی مطرح بوده است. وقتی تربیت به عنوان یک فعالیت مطرح است، پرسش از اینکه ماهیت این فعالیت چیست، چرا به انجام می‌رسد، چگونه دنبال می‌شود، چه مراحلی دارد، چه کسانی در آن شریک‌اند و چه دستاورد و آثاری دارد از جمله پرسش‌های قابل طرح است. وقتی تربیت به عنوان یک نظام مطرح می‌شود، پرسش از اینکه این نظام از چه اجزایی پدید آمده، چه کارکردی دارد، چه ارتباطی با سایر نظام‌های اجتماعی برقرار می‌کند، فرایند عمل آن چگونه است و استقلال یا وابستگی آن به نظام‌های دیگر به چه نحو است مطرح می‌شود. وقتی تربیت به عنوان یک علم مورد نظر قرار می‌گیرد، پرسش از اینکه موضوع آن چیست، روش آن کدام است، اعتبار آن چگونه حاصل می‌شود، تبلور عملی علمی بودن آن در چیست و نسبت آن با سایر علوم چگونه است، مورد توجه قرار می‌گیرد.
این سه منظر، به لحاظ تاریخی به صورت متوالی ظهور یافته‌اند. در جوامع ابتدایی و در فعالیت‌های اولیه بشر، تربیت مطرح بوده اما به همان معنایی که فعالیت تربیتی اقتضاء می‌کرده است. به عبارت دیگر، آدمیزاده با شروع زندگی و تولد به تربیت خویش مشغول می‌شود و دیگرانی که با او در ارتباط هستند برای آنکه امکان زیست جمعی را فراهم سازند به تربیت او می‌پردازند. بشر از ابتدای فعالیت‌های جمعی خود با موضوع تربیت دیگری (غیر) سروکار داشته و برای سامان‌دهی این عمل خویش به تنظیم نظام‌های آموزشی اقدام کرده است. اما آنچه نظام‌های تربیتی امروزی را شکل داد و در خدمت جوامع انسانی درآورد، پیچیده شدن زندگی و حیات جمعی و ضرورت‌های ناشی از آن بود. این پیچیدگی‌ها منجر به آموزش و پرورش سازمان‌یافته و تشکیل نظام‌های تربیتی‌ای گردید که امروزه در کشورهای مختلف به صورت عنصری جدایی نا‌پذیر از فعالیت‌های حکومت شناخته می‌شوند. سابقه این نوع نظام‌ها به چند هزار سال قبل باز می‌گردد اما اینگونه عمل نیز خود دارای تحولاتی بوده است. شکل جاری امروزین آموزش و پرورش، در دوره جدید پدید آمده است و سابقه آن به حدود سه قرن قبل مربوط می‌شود. با آنکه تجارب تربیتی در طول این سالیان متوالی بر هم انباشت شد و دانشی مفید برای عمل تربیتی ایجاد کرد، اما تربیت به عنوان علم، سابقه‌ای خیلی کمتر از این دارد و در قرن بیستم برای تحقق آن تلاش‌هایی شده است. (3) نهضت علمی شدن تربیت به افکار دانشمندانی باز می‌گردد که در ابتدای قرن بیستم فعالیت می‌کردند. اما این تلاش‌ها در عمل تا اواخر قرن که رونق و سیطره اثبات‌گرایی منطقی فرو نشست، کاری از پیش نبرد. امروزه کم و بیش بر این موضوع توافق شده است که دانش آموزش و پرورش نیز در کنار دانش‌های نرم دیگر، مطرح باشد.

جدول 1: نوع نگاه به تربیت و خصایص آنها

نوع نگاه

سابقه

خصیصه

تربیت به عنوان فرایند

از ابتدای حیات بشر

امری دو وجهی است هم عمل شخص بر خود و هم عمل شخص بر دیگری را نشان می‌دهد.

تربیت به عنوان نظام

از چند هزار سال پیش

امری است که وجه بارز آن عمل شخص بر دیگری است.

تربیت به عنوان علم

از قرن بیستم

امری است که تجارب بشری در زمینه تربیت را آشکار می‌سازد.


در هر یک از این مناظر، به دلیل مفهوم متفاوت تربیت، انتظارات (4) تربیتی متفاوتی مطرح است. منظور از انتظار تربیتی نوع چشم‌داشت از تربیت یا نوع اهداف و مقاصدی است که از تربیت دنبال می‌شود که با خود میزانی از نگرانی تحقق را دارد. برای فهم انتظارات تربیتی جنبش اسلامی لازم است مشخص شود که این جنبش از چه منظری به موضوع تربیت می‌نگریسته است. آنچه بیان شد چنین بنیادی را برای ورود به این بحث که «انتظارات تربیتی جنبش اسلامی در دهه چهل و پنجاه شمسی چه بوده است» فراهم می‌سازد؛ زیرا بحث از تربیت، پیش از هر چیز نیازمند آن است که درگاه ورود به موضوع مشخص شود و منظر نگاه به آموزش و پرورش تعیین گردد. بر این بنیاد است که می‌توان از مفهوم تربیت، چگونگی مواجهه با آن و واقعیت آن در درون جنبش سخن گفت.

تحول انتظارات تربیتی در آموزش و پرورش ایران

تعلیم و تربیت در ایران دارای سابقه‌ای طولانی است و در این دوره طولانی، تغییرات مختلفی را از سر گذرانده است. موضوعاتی که در تعلیم و تربیت مطرح بود و می‌توان بر اساس آنها به ارائه تصویریی از تربیت اقدام کرد، معتقددند. آنچه در اینجا بر آن تاکید می‌شود، اهداف کلان نظام‌های تربیتی و انتظارات عمده آنهاست. در ایران قدیم و قبل از ظهور اسلام، اعتلای توان شخصی به عنوان محور اصلی فعالیت‌های تربیتی عمومی مطرح بوده است. همچنین، کسب آمادگی برای فعالیت‌های اجتماعی و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز دستگاه اداری در مواردی به عنوان فعالیت خاص نظام تربیتی مطرح و انجام آن در اختیار حکومت بوده است.
از ظهور اسلام تا قرن ششم، اعتلای توان شخصی همچنان در محور فعالیت‌های تربیتی عمومی قرار داشته است. در این دوره، فعالیت مردمی برای پاسخ به نیازهای روزمره و عالم شدن و فعالیت خاص حکومت برای تربیت حاکم مطرح بوده است. از قرن ششم به بعد تربیت نیروی انسانی مورد توجه قرار گرفته و علاوه بر فعالیت مردمی برای پاسخ به نیازهای روزمره و عالم شدن، موضوع مهم فعالیت گسترده حکومت برای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز - بخصوص در حکومت، نظام، طبابت و آموزش - از طریق ایجاد مدارس فراوان و گسترش امکانات عمومی آموزش مورد نظر بوده است. از قرن دوازدهم، انتظار از تعلیم و تربیت تغییر کرده است زیرا نقش این فعالیت اجتماعی به عنوان ابزار کنترل اجتماعی برای حکومت‌ها جلوه‌گر گردید. همین موضوع سبب شد تا حکومت که تا آن زمان «هر چه بود و هر چه می‌کرد معمولاً سودای مداخله در آموزش و تربیت مردمان را نداشت». (5) بدین موضوع روی آورد. در این دوره فعالیت مردمی برای پاسخ به نیارهای روزمره، عالم شدن و تغییر وضع اجتماعی (اصلاح اجتماعی) در کنار فعالیت گسترده حکومت برای تربیت عمومی و القاء اندیشه‌های مورد نظر از طریق تأسیس مدارس و وضع قوانین عمومی قرار می‌گیرد. از قرن چهاردهم، نگاه به تعلیم و تربیت دگرگون می‌گردد و تربیت از سویی به عنوان حق عمومی مردم و از سوی دیگر به عنوان ابزار اجتماعی کردن (شدن) مردم توسط حکومت مطرح می‌شود. در این دوره تعلیم و تربیت به صورت فعالیت رسمی و گسترده حکومت و فعالیت غیر رسمی مردم تحقق می‌یابد. بر این اساس، انتظارات دوگانه از تربیت مطرح می‌گردد: از سوی حکومت انتظار آن است که آحاد جامعه به شهروندانی قانون‌مند تبدیل شوند. و در فعالیت‌های اجتماعی به طور فعال مشارکت نمایند. از سوی مردم انتظار آن است که تربیت بتواند آنان را به سعادت دنیوی و اخروی نزدیک کند.
بر بنیاد همین انتظار، آموزش و پرورش همگانی و الزامی در متمم قانون اساسی مشروطه وارد شد و دو حکومت قاجار و پهلوی برای تحقق آن تلاش کردند. در این ارتباط، برنامه‌های آموزشی دوره پهلوی قابل ذکر است؛ که بر شکل‎گیری انتظارات تربیتی جنبش اسلامی اثر داشته‌اند. در سال 1322، محمدرضا پهلوی «هدف‌های اصلی سیاست اقتصادی و اجتماعی کشور» را تحت پنج موضوع اصلی مطرح کرده است: (6)
- نان برای همه؛
- مسکن برای همه؛
- پوشاک برای همه؛
- بهداشت برای همه؛
- آموزش برای همه؛
برای تحقق هدف اخیر، «انقلاب آموزشی و اصلاحات فرهنگی» در دستور کار حکومت پهلوی قرار گرفت و با تأسیس «سپاه دانش» به عنوان «راه حل انقلابی برای مبارزه با بیسوادی و گسترش آموزش» تلاش شد تا آموزش و پرورش به صورت رایگان در سرتاسر کشور گسترش یابد. در این اقدام، اهداف «بهبود کیفیت تعلیم و تربیت، انطباق آن با مقتضیات تمدن جدید و نیازهای جامعه ایرانی» هم مورد نظر بوده است. برای نیل به این اهداف، منشور انقلاب آموزشی در تابستان 1347 تدوین و تصویب شد. در قالب این منشور «تنوع و بهبود روش‌های آموزشی به منظور هماهنگ ساختن با نیازهای امروز و فردای جامعه ایرانی، توجه کامل و مستمر به شناسایی و شناساندن تاریخ و فرهنگ ایرانی و زبان و ادبیات فارسی و آداب و سنن محلی و منطقه‌ای، توسعه سریع آموزش فنی و حرفه‌ای به موازات مدارس ابتدایی و متوسطه و تجدید نظر اساسی در برنامه مدارس، اجرای سیاست عدم تمرکز در مدیریت آموزش و پرورش و تفویض اختیارات به مسئولان در سطوح اداری و استان‌ها و شهرستان‌ها، بهره‌گیری از وسایل سمعی و بصری و ترتیب برنامه‌های بازآموزی در خارج از ساعات کار، گسترش و تشویق پژوهش‌های علمی اصیل» مطرح گردید. (7)
در شروع دهه چهل، نظام آموزش و پرورش ایران نیز تغییر یافت. این تغییر نیز در چارچوب انقلاب آموزشی طراحی شده بود. آنچه در نظام آموزش و پرورش آن زمان مطرح بود، از سوی رهبران جنبش اسلامی به طور مستمر مورد ارزیابی قرار گرفته است. یک نمونه آن را می‌توان در تعبیراتی دید که امام خمینی (رحمه الله) مطرح کرده‌اند:
بسیاری از اوقات الفاظ خیلی الفاظ جالبی است ولیکن سرپوش از برای چیزهایی است که جالب نیستند. آموزش و پرورش هر دو لفظ از الفاظ جالب هستند و در زمان طاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتید... لکن ما در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بودیم. در زمان طاغوت آموزش می‌گفتند و پرورش لیکن شما ملاحظه کنید آموزش‌ها چه بود و پرورش‌ها چه. انسان خیال می‌کرد که آموزش صحیح است، آموزش چیزهایی است که ملت ما به آن احتیاج دارد، آموزش علومی است که ملت ما را بعد از چندی خودکفا کند و پرورش هم به نظر می‌آید - برای آدم غافل - که پرورش صحیحی است که انسان‌هایی که در آن آموزش می‌بینند پرورش هم می‌بینند و وقتی که از این مدارس و دانشگاه‌ها و غیردانشگاه‌ها بیرون آمدند یک اشخاصی هستند که در جهت آموزش برای وطن خودشان مفید و در جهت پرورش صاحب اخلاق کریمه، آداب صحیح، عقاید صحیح و این طور چیزها. لیکن شما دیدید و ما دیدیم که آن دستاوردهای فرهنگ ما و دانشگاه‌های ما چه بوده‌اند و چه اشخاصی بوده‌اند؛ تحصیلات چه جور تحصیلاتی بود و آموزش چه آموزشی بود و برای چه مقصدی بود. اگر آموزش یک آموزش مایحتاج ایران بود و برای ایران بود ما بعد از پنجاه سال یا کمتر یا بیشتر دارای مدارس عالیه بودیم به اصطلاح‌شان نباید حالا که یک مریض یک قدری مرضش پیچیده است اطبای اینجا بگویند که این نمی‌شود اینجا، برود خارج. (8)
در چنین بستری از تعلیم و تربیت، جنبش اسلامی مردم ایران در دهه چهل و پنجاه به فعالیت می‌پردازد و البته نسبت به آموزش و پرورش مواضعی دارد که اطلاع از آنها دارای آموزه‌های فراوانی است. این موضع البته به دلیل غیررسمی بودن فعالیت‌های رهبران جنبش و گاه حتی نبود امکان هماهنگی بین آنان، دارای جلوه‌هایی متفاوت بوده است. آنچه می‌تواند تصویری از موضع نهایی را نشان دهد. نظرات رهبری جنبش اسلامی است که در بیان مستقیم و اعلام مواضع آشکار امام خمینی (رحمه الله) متبلور شده است. بنابراین، ترسیم موضع تربیتی امام خمینی (رحمه الله) در اینجا مورد نظر است؛ زیرا وضع معیار را در جنبش اسلامی دهه چهل و پنجاه نشان می‌دهد.

نوع نگاه جنبش اسلامی ایران به تربیت

1. ماهیت تربیت

تربیت به مثابه فعالیت در نگاه رهبری جنبش اسلامی ایران دارای ارزش بنیادین است. این منظر آموزش و پرورش به شکلی گسترده مورد نظر و تاکید بوده است. با وجود این، برای رهبری جنبش اسلامی در دهه چهل و پنجاه، جلوه‌ دیگر تربیت یعنی آموزش و پرورش به عنوان یک نظام اجتماعی نیز ظهوری بارز داشته است. این نگاه به تربیت البته بر همان بنیاد اول یعنی آموزش و پرورش به عنوان فعالیت استوار بوده است.
در تربیت به عنوان فعالیت، دو وجه مهم دیده می‌شود: اول آموزش و پرورش به عنوان فعالیت (عمل) شخص بر خود و دوم آموزش و پرورش به عنوان فعالیت (عمل) شخص بر دیگری. تربیت نوع اول را می‌توان «تربیت درونی» و تربیت نوع دوم را می‌توان «تربیت بیرونی» نامید. تربیت درونی فعالیتی است که توسط فرد برای خودسازی به انجام می‌رسد و حرکتی است که از فرد شروع می‌شود، توسط فرد دنبال می‌گردد و از فرد متبلور می‌شود. این نوع از شدن، خوداتکا و خویش‌فرماست و با بهره‌گیری همه جانبه از محیط همراه می‌باشد. در مقابل، تربیت بیرونی فعالیتی است که توسط دیگری بر فرد اعمال می‌شود. این فعالیت توسط دیگری آغاز و مدیریت می‌شود و نوعی از ساختن را آشکار می‌کند.

جدول1: مقایسه ویژگی‌های تربیت درونی و بیرونی

مولفه‌ها

تربیت درونی

تربیت بیرونی

نقش تربیت شونده

فعال (پردازش‌گر)

منفعل (پذیرا)

منبع انرژی تربیتی

تربیت شونده

تربیت کننده

پیامد

تغییرات پایدار

تغییرات گذرا

احساس

شادمانی و لذت

موفقیت و پیشرفت

عمده‌ترین پرسش

چه روشی مفید است؟

چه مقصودی مطرح است؟


تربیت بیرونی یا آموزش و پرورش به عنوان فعالیت شخص بر دیگری، در قالب آموزش و پرورش به عنوان نظام به کمال می‌رسد. یعنی نظام آموزش و پرورش در واقع شکل تکامل یافته جریان آموزش و پرورش دیگری است که دارای سابقه‌ای زیاد است. تربیت بیرونی به صورت عمل سازمان نایافته دارای عمری به درازای عمر بشر و تعاملات بین اشخاص می‌باشد ولی تربیت بیرونی سازمان یافته دارای سابقه چند هزار ساله است. عمده‌ترین پرسش در ارتباط با نظام آموزشی آن است که از آن چه چیز طلب می‌شود و وجود آن برای تحقق کدام مقصود است؟ همچنین، این پرسش مطرح است که چه چیز را می‌توان آموخت؟
گرچه تربیت به مثابه عمل فردی و فرایند نزد رهبری جنبش اسلامی مطرح و مورد احترام بوده است اما در دهه چهل، به طور جدی توجه رهبران جنبش به عملکرد و آثار نظام آموزش و پرورش جلب شد. از این منظر، آموزش و پرورش می‌تواند در خدمت تربیت دیگری باشد. امام خمینی (رحمه الله) در این باره می‌گویند:
راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ (9) آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود، دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ می‌کند، نمی‌گذارد جوان‌های ما مستقل باربیایند، نمی‌گذارد.
در دانشگاه جوان‌های ما درست رشد بکنند. اینها را از بچگی یک طور {تربیت} می‌کنند که وقتی بزرگ شدند اسلام هیچ و آنها همه چیز. اگر فرهنگ درست بشود، یک مملکت اصلاح می‌شود. برای اینکه از فرهنگ است که در وزارتخانه‌ها می‌رود، از فرهنگ است که در مجلس می‌رود، از فرهنگ است که در کارمند دولت می‌شود. شما یک فرهنگ مستقل درست کنید یا بدهید ما درست می‌کنیم، اختیار فرهنگ را دست ما بدهید... باید یک وزارت فرهنگ، یک فرهنگ صحیح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد، خوب ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از آمریکا است، خوب یکی هم از ما، خوب بدهید این فرهنگ را دست ما خودمان اداره می‌کنیم، ما. خودمان یک کسی را وزیر فرهنگ می‌کنیم و اداره می‌کنیم. اگر از شما بهتر اداره نکردیم بعد از ده پانزده سال ما را بیرون کنید. تا یک مدتی دست ما بدهید، فرهنگ را دست ما بدهید، وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید یک مدتی هم مهلت بدهید که ما کار را درست انجام بدهیم. اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید! اگر ما گفتیم شما طب تحصیل نکنید! اگر ما گفتیم شما به اعماق آسمان نروید! شما عرضه‌اش را ندارید، چون عرضه ندارید می‌گویید روحانیون نمی‌گذارند... اگر وزارت فرهنگ و دستگاه‌های فرستنده یک مقداری در دست ما باشد، ما مردم را آشنا می‌کنیم به احکام اسلام و فرهنگ را یک فرهنگ مستقل، یک فرهنگ مسلم، یک فرهنگی که یک نفر عربش وقتی جلوی امپراطور می‌ایستاد شمشیرش را در می‌آورد و آن دیباج‌ها را کنار می‌زد و می‌گفت رسول‌الله فرموده است ما لباس حریر در بر نکنیم و ما روی حریر هم نمی‌نشینیم. ما این طور رجال درست می‌کنیم. آن وقت ببینید که اگر یک همچون رجالی از مکتب ما بیرون آمد از فرهنگ ما بیرون آمد، این رجال تحت تأثیر استعمار می‌رود؟. (10)
در این نگاه، آموزش و پرورش بیرونیِ معجزه‌آسا مطرح است. این تربیت می‌تواند به «ساختن» بپردازد. یعنی «انسان‌سازی» می‌کند و با آن می‌توان به ساخت انسان مورد نظر اقدام کرد. این نوع تأثیر هم فقط از آموزش و پرورش به عنوان امر بیرونی سازمان یافته (یعنی نظام آموزشی) انتظار می‌رود. با چنین نگاهی به آموزش و پرورش است که هم افساد از طریق آن دنبال می‌شود و هم اصلاح توسط آن مقدور می‌گردد؛ زیرا امری اثرگذار است. در وصف این قابلیت آموزش و پرورش به جلوه‌ای از انتظارات که با یاد‌آوری ناتوانی نظام آموزشی بیان شده است، توجه نمایید:
مملکت ما تربیت صحیح ندارد، فرهنگ {آموزش و پرورش} ما یک فرهنگی نیست که بتواند این مملکت را اداره کند، جوان قوی و نیرومند را تحویل بدهد که در مقابل استعمار بایستد، دستش را بلند کند، کشته بشود و ملت را نجات بدهد. این فرهنگ ما فرهنگی نیست که این کاره باشد. (11)
وقتی آموزش و پرورش قادر به ساختن قلمداد می‌شود، فرقی نمی‌کند که در دست چه کسی باشد. «ابزاری» است که می‌تواند به ساخت انسان مطابق اهداف متولی آن کمک کند. این نظام، نسبت به اهداف و نیات متولی آن بی‌طرف است. دارای موضع «خنثی» است. همچون ماشینی است که مقصدش را راننده‌اش تعیین می‌کند. به همین دلیل، در وصف توانایی آموزش و پرورش به عنوان خدمتگزار متولیان فاسد بیان شده است که:
آنچه می‌توان گفت ام‌الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبی استعماری است که در سال‌های بسی طولانی جوانان ما را با افکار مسموم پرورش داده و عمال داخلی استعمار بر آن دامن زدند. از یک فرهنگ فاسد استعماری جزء کارمند و کارفرمای استعمارزده حاصل نمی‌شود. (12)
فرهنگ مبداء تمام خوشبختی‌ها و بدبختی‌های ملت است. اگر فرهنگ ناصالح شد، جوانانی که در این فرهنگ ناصالح تربیت می‌شوند، در آتیه فساد ایجاد خواهند کرد. فرهنگ استعماری جوان استعماری تحویل مملکت می‎دهد. فرهنگی که با نقشه اجانب تربیت یافته و اجانب نقشه کشیده‌اند و به صورت فرهنگ به ما تحویل می‌دهند، چنین فرهنگی فرهنگ استعماری و انگلی است. این فرهنگ حتی از اسلحه این قلدرها بدتر است؛ چرا که اسلحه قلدرها پس از چند وقت فرسوده و شکسته می‌شود، اما وقتی فرهنگ فاسد شد جوانان ما را که زیر بنای همه چیز ما هستند از دست ما گرفته و انگل و غرب‌زده می‌شوند. از همان کلاس اول در ذهن کودکان مطالبی تزریق می‌کنند تا به سنین بالا برسند. اگر فرهنگ فرهنگ صحیح باشد، جوانان ما همه صحیح ساخته می‌شوند. (13)
این تصویر و تبیین از آموزش و پرورش، توانایی اثرگذاری را بدون قید و شرط می‌شمارد. چنین تصوری در موارد دیگر بیانات دهه چهل و پنجاه رهبری جنبش اسلامی ایران نیز دیده می‌شود. در این تصویر از آموزش و پرورش، رابطه خطی ساده‌ بین برنامه‌ریزی، اجرا و دستاورد نظام آموزش و پرورش مطرح است. (شکل 1).
شکل 1: نسبت بین برنامه و دستاورد در تربیت مورد نظر جنبش اسلامی در دهه چهل
این میزان تأکید بر و امید به اثرگذاری نظام آموزش و پرورش، موضوعی است که با تفکیک بنیادی برنامه‌های آموزشی دنبال می‌شود به عبارت دیگر، رهبری جنبش اسلامی در دهه چهل ابتدا به اینکه اصولاً نظام آموزش و پرورش نوین بتواند در خدمت «تربیت درست» قرار گیرد، تردید داشت. این باور موجب طرد نظام نوین آموزشی بود. این بیان امام خمینی (رحمه الله) شاهدی بر این مدعاست:
این درست است که توده با داشتن تربیت درست یا از دست ندادن اخلاق فطری کارهای خوب و مفید برای کشور و توده می‌کند، لکن سخن در این است که آیا عهده‌دار تربیت‌های درست، تربیت‌های دینی است یا این تربیت‌ها که امروز در کشورهای جهان برپا است؟ همه می‌دانیم که اساس تربیت‌های دینی توجه دادن توده است به فضائل روحی و معنویات و توسعه دادن نظرهای محدود مردم است از این چهار دیواری کوچک جهان مادی به یک فضای غیرمتناهی، جهان نورانی غیبی؛ {ولی} اساس تربیت‌های مادی امروزی زینت دادن همین زندگی مادی طبیعی است و منحصر کردن زندگانی است به همین زندگی جهان ظاهری. آن کس که با این تربیت بزرگ شد جز این جهان چیزی نمی‌بیند و اگر بگوید به کشور و توده خدمت می‌کنم، یا اصلاً عوام‌فریبی می‌کند و برای اداره زندگی خود می‌گوید یا اگر خدمتی کم و بیش کند باز برای منافع شخصی می‌کند؛ زیرا ساختمان اینگونه تربیت مناسب با غیر از نفع‌طلبی نیست و هرگز ممکن نیست بی‌جهت کسی منافع خود را فدای دیگران کند. لکن اگر کسی با آن تربیت‌های دینی بزرگ شد زندگی را چون منحصر به این عالم نمی‌داند و چشم داشت به یک زندگی بالاتر و یک جهان وسیع‌تر دارد، منافع طبیعی خود را فدای منافع بزرگتری می‌کند. این شخص وقتی شنید که خدای جهان در قرآن می‌گوید مثل آنها که برای خدا خدمت به توده و کشور می‌کنند مانند اشخاصی است که یک دانه بکارند و هفتصد دانه بردارند و خدا به فضل خود به هر کس بخواهد بیش از اینها می‌دهد روح خدمت‌گزاری به توده و کشور در او پیدا می‌شود. تعلیمات دینی سرتاسر تزریق فداکاری و خدمت‌گزاری در راه کشور و توده است. (14)
در این نگاه به تربیت، نوعی رابطه بین ماهیت اهداف و ساختار نظام آموزشی برقرار شده است. گویی نظام‌های آموزشی به واسطه آنکه چه اهدافی را دنبال کنند، ساختارهای متفاوتی به خود می‌گیرند. به تبع چنین قضاوتی، بین شکل نظام آموزشی و اهداف آن ربط ماهوی (وثیق) مطرح است یعنی هر یک از نظام‌های آموزشی - مثلاً نظام آموزشی نوین و نظام آموزشی سنتی - دارای ماهیت خاصی هستند و ماهیت هر نظام آموزشی از آن «ابزاری» برای تحقق اهداف خاص همان نظام می‌سازد. اما، چنانکه بیان شد، این نوع نگاه به تربیت نزد رهبری جنبش به مرور دست‌خوش دگرگونی شد و نگاه رقیب به جای آن نشست. در نگاه رقیب، نظام آموزشی به عنوان یک ابزار فاقد جهت‌گیری مطرح است و هر نوع هدفی را به تناسب خواست متولی آن متحقق می‌کند. در واقع نظام آموزشی همچون ماشینی قلمداد می‌شود که به خواست راننده به مقصدی خاص رهسپار می‌گردد. ماهیت سازنده ماشین، مربوط به قابلیت رفتن است نه رفتن به مقصدی خاص. مقصد را عامل هدایت، که راننده است، تعیین می‌کند. در چنین نگاهی به نظام آموزشی، ماهیت نظام آموزشی را قابلیت ساختن آدمی تشکیل می‌دهد و نوع ساختن به خواست عامل تربیت مربوط است.

2. ماهیت عامل تربیت

تربیت‌کننده در این نگاه، «طبیب» قلمداد شده است به همین دلیل، آگاهی‌ای فراتر از آگاهی انسانی درباره انسان لازمه کار تربیتی اوست. «اطلاع را خدای تبارک و تعالی دارد و بعثت انبیاء برای این است است که این بشر آن چیزهایی را که اطلاع ندارند، این مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمی‌شود معالجه کرد.» (15) تربیت کننده دارای ارزش محوری در فرایند تربیت است و البته نیازمند دانش خاص، «باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که ما بین انسان و آن طرف طبیعت هست، آن روابط را بتواند ادراک بکند و آن بشر نیست، بشر {علم} ندارد». (16) این تربیت کننده دارای شانی ورای انسان معمولی است. «این را انبیاء می‌دانند - به وحی خدای تبارک و تعالی - و آمده‌اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید این رابطه دارد با آن عالم و روح شما را تربیت می‌‌کند». (17) اما در این موضوع تربیتی، نقش تربیت شونده نیز مورد عنایت بوده است. «در هر صورت چون اسلام برای تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همه ابعادش تربیت نمی‌شویم.» (18)
انتظارات تربیتی با ورود به عرصه اداره اجتماع، تغییر می‌کند. نوعی الگو بودن از سوی تربیت‌کننده مطرح می‌شود. نظام تربیتی مبتنی بر الگو، هنوز نظام تربیتی مبتنی بر اراده شخص عامل است؛ یعنی هم الگو به اراده عمل می‌کند و هم پیرو. این نوع از تربیت، آمیختگی تربیت درونی و بیرونی را آشکار می‌کند؛ اما تربیت بیرونی که بر خود متمرکز است نه بر دیگری. بیان امام خمینی (رحمه الله) شاهد این امر است:
ما باید همه قشرها را تربیت بکنیم، شماها باید در مجلس که می‌روید، علاوه بر اینکه مسائلی که طرح می‌شود که مورد احتیاج ملت است، باید آنها را طرح کنید، با سلاح اخلاق اسلامی وارد بشوید و با آن سلاح مردم را تربیت کنید که وقتی چند سال از مجلس گذشت در مردم آثار گفتگوهای شما و مناظرات شما پیدا باشد... باید شما دیگران را هم تربیت کنید. همه اشخاصی که در هر مرکزی هستند باید آن مرکز را به صورت یک تعلیم‌گاه در بیاورند. همانطوری که در صدر اسلام آنکه رئیس دولت بود و آنکه سردار بود، سردار لشکر بود، با اعمال خودشان مردم را تربیت می‌کردند، با حرف‌های خودشان، با کردار خودشان مردم را تربیت می‌کردند. باید ما که دعوی این کار را داریم که مسلمان هستیم و تابع اولیای اسلام هستیم، باید با کردار خودمان مردم را تربیت کنیم.» (19)
با وجود این، تربیت بیرونی دارای آثار محدودی است؛ حتی اگر مجری آن انبیاء باشند. «همه انبیاء که آمدند برای تربیت این موجود آمدند که اگر سر خود باشد عالم را به هم می‌زند و مع‌الاسف انبیاء هم موفق نشدند به اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند... مع‌الاسف موفق نشدند؛ کوشش خودشان را کردند ولی موفق نشدند، الا مقداری. این مقدار از کمال هم که در انسان‌ها هست به تبع انبیا است». (20)

3. ماهیت تربیت‌شونده

چنین نگاهی به تربیت انسان، قوای متفاوتی برای انسان متصور است. «انسان یک موجود جامع است، نه یک موجود یک بعدی و یا دو بعدی. موجودات دیگر بعضی‌شان یک بعدی‌اند، بعضی دو بعدی، بعضی چند بعدی، لکن همه ابعاد وجود در سایر موجودات نیست. فقط انسان است در بین موجودات که یک موجود چندین بعدی است که برای هر بعدش احتیاجات دارد و برای رشد هر بعد او احتیاج دارد». (21) بنابراین، تربیت چنین انسانی نیز نیازمند راه و رسم دیگری است و قاعدتاً از دست و توان خود انسان خارج است. «اسلام برای انسانی که همه چیز است، یعنی از طبیعت تا ماوراءطبیعت و تا عالم الوهیت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد، اسلام می‌خواهد انسان را یک انسانی بسازد جامع، یعنی رشد به آن طور که هست بدهد؛ اگر حظ طبیعت دارد رشد طبیعی بدهد؛ حظ برزحیت دارد برزخیت به او بدهد؛ حظ روحانیت دارد به او بدهد؛ حظ عقلانیت دارد به او بدهد؛ حظ الوهیت دارد رشد الوهیت بدهد؛ همه حظوظی که انسان دارد و به طور نقص است الان به رشد نرسیده است، ادیان آمده‌اند این میوه نارس را رسیده‌اش کنند، این میوه ناقص را کاملش کنند.» (22)
قابلیت تربیت بشر، امری است که لطف خداوند را نشان می‌دهد. «لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیاء این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم، چیزهایی که آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم.» (23) در این تربیت، فرد تحت تربیت دارای اختیار شدن است. اوست که با انتخاب خود به راه اعلام شده وارد می‌شود یا وقتی از آن مطلع شد، به راهی دیگر می‌گراید. آنچه در قابلیت‌های او مطرح است، حقیقت این امکان است که آمیخته با اختیار اوست. ولی تربیت نیاز به ترسیمی از نوع شدن دارد. یعنی فرد تربیت شده دارای خصایصی است که آن خصایص را منبع آگاه از ماهیت انسان می‌تواند معرفی کند. به همین دلیل، «تا تبعیت از آن نکنیم به همه ابعادش تربیت نمی‌شویم». (24) ولی چون امکان تبعیت نکردن وجود دارد، حیات بشر مملو از ناموثر بودن تربیت است. این همان وجه «تربیت‌ناپذیری» انسان است؛ که تاریخ گواه آن است و قصص قرآنی به نحو احسن به معرفی آن اقدام کرده‌اند. تربیت‌ناپذیری چنان قدرتمند و مؤثر است که حتی تربیت انبیاء را هم با مشکل مواجه کرده است. این موضوع در ارتباط با انبیاء منجر به آن شده است که آنان با تمام برخورداری‌های خود، نتوانند به تربیت آن گونه که مورد نظرشان بوده است، اقدام کنند. «اگر انبیا موفق شده بودند که انسان‌سازی باشد، الان عالم یک عالم دیگری بود و اوضاع غیر از این اوضاعی که الان هست، بود». (25) «کوشش انبیاء از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند، ... مع‌الاسف این ایده آن طوری که می‌خواستند حاصل نشد و بعدها هم آن طوری که انبیاء در نظر داشتند حاصل نخواهد شد.» (26) یعنی عمل تربیتی به نحوی که در جریان است، نمی‌تواند به آثار دل‌خواه تربیت کننده منجر شود. اما، ماهیت این عمل تربیتی چیست؟

4. ماهیت عمل تربیتی

مقصد عمل تربیتی آن است که فرد را به «عبودیت خدا» هدایت کند؛ زیرا «مبداء عبودیت خداست» (27) این رهایی از ظلمات و سیر به جانب نور است. «مکتب‌های توحید، مردم را تربیت می‌کنند و آنها را از ظلمات خارج می‌کنند و به جانب نور هدایت می‌کنند.» (28) اما چنین اتفاقی به سختی متحقق می‌شود زیرا در عمل تربیتی «مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است الا برای خداوند و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند و یک موجود پیچیده است که حتی خودش از خودش اطلاع ندارد و شاید این کلمه‌ای که وارد شده است که "من عرف نفسه فقد عرف ربه"، تعلیق به یک امر محالی باشد برای نوع بشر». (29) با وجود این، برای تربیت بیرونی تسلسل و تربیتی مورد نظر بوده است و آن بدین شرح بیان شده است.
اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد، دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد، آنجا هم همین‌طور تا دانشگاه یا مدارس علمی دیگر، آنها خوب تربیت کردند، یک وقت یک مملکت را به طرف خوبی می‌کشانند. (30)
از نظر امام خمینی (رحمه الله) «دامن مادر بزرگترین مدرسه‌ای است که در آنجا بچه تربیت می‌شود، آنچه را بچه از مادر می‌شنود غیر آن چیزی است که از معلم می‌شنود، بچه از مادر بهتر می‌شنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربیت می‌شود تا در جوار پدر تا در جوار معلم. مادری یک وظیفه الهی است، یک وظیفه انسانی است، یک امر شریف است و انسان درست کردن است». (31) این نوع نگاه به تربیت خانوادگی، موضوعی است که بر آن تأکید جدی شده است و یکی از سیاست‌های غیرتربیتی در رژیم سابق را کم رنگ شدن آن دانسته‌اند: «... . پس یک شغل، شغل تربیت فرزند است. مع‌الاسف در حکومت طاغوتی این شغل را می‌خواستند از این مادرها بگیرند، تبلیغ می‌کردند به اینکه زن چرا بچه‌داری بکند؟ این شغل شریف را منحطش کردند در نظر مادرها، برای اینکه می‌خواستند که مادرها از بچه‌ها جدا بشوند، بچه‌ها را ببرند در پرورشگاهها بزرگ کنند.» (32)
معلم به روش‌های مختلفی می‌تواند به تربیت اقدام نماید. یکی از این روش‌های تربیتی «تکرار» است. این است که امام خمینی (رحمه الله) یکی از روش‌های تربیتی را تکرار می‌شمارد. «تکرار در قرآن مجید زیاد است و بعضی‌ها خیال می‌کنند که این تکرار چرا؟ برای اینکه لازم است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود باید این مسائلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند، تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر باید در نفس انسان بکند با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس او نقش پیدا می‌کند، تکرار ادعیه و تکرار نماز در روز چندین دفعه و همیشه این است که انسان با گفتن و شنیدن خود انسان دلالت می‌کند و می‌شنود... لهذا مسائل مهم را باید تکرار بکنند و گویندگان تکرار بکنند و شنوندگان هم خودشان به خودشان تلقین بکنند تا ان‌شاءالله تأثیر بکند.» (33)
روش دیگر «آمیختن آموزش با پرورش» است. اینکه تربیت نمی‌تواند به درس خواندن محدود شود و شخص محصل به فعالیت‌های دیگری نیاز دارد، در اینجا مطرح است. «آموزش تنها ممکن است که برای یک کشوری مضر هم باشد. آموزش باشد با تربیت که در آیه می‌فرماید: "اقرء باسم ربک"؛ قرائت کن به اسم رب. با اسم رب شروع کن به قرائت. اگر قرائت با اسم رب شد، این هم پرورش است و هم آموزش. قرائت آموزش است و با اسم رب وقتی شد می‌شود پرورش». (34)
روش دیگر «خودسازی» است. «شما باید خودتان را بسازید و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام قشرهایی و ابعادی که انسان دارد و انبیاء آمدند برای تربیت آن، تمام ابعاد را ترقی دهید». (35) خودسازی مورد نظر دو بعد دارد: اول بریدن از دنیا و دوم پیوستن با خدا پیوستگی با دنیا و تعلقات آن است که آدمی را از ورود به لشکر خداوند باز می‌دارد. ولی آنچه مهم است، خودسازی موضوعی درونی است و توسط شخص بر خویش اعمال می‌شود: «انسان اول از خودش شروع کند، ببیند خودش چه اعوجاجاتی دارد. هر انسانی لامحاله در خودش نقص‌هایی می‌بیند. کم است کسی که در خودش نقص نبیند این خودش یک نقصی است که دارد. انسان باید تربیت بشود، باید به تزکیه تربیت بشود. انسان باید از خودش شروع کند و شما از خودتان و از خانواده‌هایتان شروع بکنید و به خارج بروید.» (36)

انتظارات تربیتی جنبش اسلامی

نگاه رهبری جنبش اسلامی به تربیت، دارای چهار ویژگی اصلی بوده است که به تبع آنها انتظارات تربیتی مطرح شده‌اند؛ که عبارتند از:
- ارزش بنیادی و راهبردی تربیت؛
- مفهوم تعارض‌گونه تربیت؛
- بدبینی اولیه نسبت به آموزش‌های نوین؛
- تبیین تعاملات تربیتی بر اساس نظریه سادگی؛

1. ارزش بنیادی و راهبردی تربیت

در نگاه رهبری جنبش در دهه چهل و پنجاه، تربیت دارای ارزش بنیادی و راهبردی است زیرا این مقوله از حیات اجتماعی است که می‌تواند سرنوشت یک مملکت را دگرگون کند. «قضیه تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت صحیح باشد». (37) از منظر رهبری جنبش اسلامی، چون حکومت‌های طاغوتی نمی‌توانسته‌اند با اصل آموزش و پرورش مخالفت کنند، تلاش کرده‌اند آن را به تصرف و تحت سیطره خود درآورند و از طریق تغییر برنامه‌های آن، مقاصد خود را دنبال نمایند. این حکومت‌ها موفق هم شده‌اند تا از این طریق، نسلی غرب زده و وابسته تربیت کنند: «فرهنگ ما را طوری کردند که ما یک وابستگی روحی پیدا کردیم، این وابستگی روحی برای ما از همه چیزها بدتر است». (38) بر این اساس، انتظار تربیتی جنبش اسلامی در دهه چهل و پنجاه آن است که نظام آموزش و پرورش رسمی در اختیار جنبش قرار گیرد و در نظام آموزش و پرورش غیررسمی نیز از آزادی عمل برخوردار باشد.

2. مفهوم تعارض‌گونه تربیت

تربیت در دو معنای متعارض برای رهبری جنبش اسلامی مطرح بوده است: اول تربیت به معنای عمل درونی ناشی از لطف خداوند و دوم تربیت به معنای عمل بیرونی ناشی از خواست دیگری. بر اساس تربیت نوع اول، بشر دارای قابلیت تربیت‌پذیری است ولی تاریخ حیات او نشان می‌دهد که اصولاً توفیق بشر در تربیت هم‌نوعان خود بسیار اندک بوده است. حتی پیامبران نیز در این زمینه توفیق چندانی کسب نکرده‌اند. اما تربیت نوع دوم، تلاشی است که برای تغییر آدمی به انجام می‌رسد و ساخت انسان هدف آن است. این نوع تربیت می‌تواند منجر به دگرگون کردن بشر و حیات اجتماعی او شود.
در شرح اینکه تربیت امری درونی است و به تناسب لطف خداوند رقم می‌خورد، گفته شده است:
این کی بود که این تحول را یک دفعه ایجاد کرد؟ مدارسی ما داشتیم که در مدارس بیایند تزریقاتی بکنند و از آن حال به حالی دیگر {تغییر پدید آید}؟ در مدارس که با یک قرن هم نمی‌شود این کار را کرد. تبلیغات این طور بود؟ از یک قرن تبلیغات هم این کار برنمی‌آید که به این معجزه‌آسایی با وقت کم یک چنین کار بزرگی بکند. این آن بود که مقلب‌القلوب است... (39)
این دست غیب است که این تحولات را در کشور ما ایجاد کرده است. اگر شما گمان کنید که تمام قوای بشر و تمام قوای انسانی جمع بشوند و بتوانند یک قلب را تحویل و تحول بدهند هرگز نخواهد شد، این خداست که در یک شب خانه قلب‌های این ملت را متحول کرد و تمام این ملت را در مقابل آن قدرت‌های بسیار عظیم شیطانی به ایستادگی واداشت و دست همه قدرت‌ها را از کشور شما کوتاه کرد. (40)
البته به وجه درونی انسان نیز عنایت شده است و تلاش شخصی و مجاهدت مورد نظر بوده است: «ای عزیز، علاج کلّ‌العلاج، در این است که انسان که می‌خواهد عملش الهی باشد، وارد هر علمی که شد مجاهده کند و با هر ریاضت و جدیتی که شده، قصد خود را تلخیص کند. سرمایه نجات و سرچشمه فیوضات تخلیص نیت و نیت خالص است». (41)
در شرح اینکه تربیت امری بیرونی است که به تناسب خواست اشخاص تربیت کننده رقم می‌خورد، گفته شده است:
راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع شود، دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای بزرگ می‌کند، نمی‌گذارد جوان‌های ما مستقل بار بیایند، نمی‌گذارند در دانشگاه جوان‌های ما درست رشد بکنند. اینها را از بچگی یک طوری {تربیت} می‌کنند که وقتی بزرگ شدند اسلام هیچ و آنها همه چیز. (42)
این نگاه به آموزش و پرورش البته ایجاد تغییراتی پردامنه را از تعلیم و تربیت انتظار دارد. نه تنها ساخت انسان برای کوتاه‌مدت، که ساخت انسان‌ها برای آینده‌های دور را هم مورد عنایت قرار داده است. تعلیم و تربیت دارای قدرت ایجاد چنین تغییراتی محسوب می‌شود:
ما حالا برای عصرهای بعد هم باید فکر کنیم، یعنی ما همان طوری که خودمان مقاصدی داریم آنهایی هم که بعد می‌آیند مقاصدی دارند و احتیاج به بینش دارند که بتوانند این چیزی را که شما به دست آورده‌اید نگهداری کنند. با قضیه تربیت و تعلیم این مساله عملی می‌شود. تربیت و تعلیم باید طوری باشد که مسیرش مسیر همین نهضت باشد و دنباله همین مسائلی که شما دنبالش هستید. تربیت و تعلیم شما و تمام بانوان اسلام از حظی وافر برخوردار است، دامن‌ها باید دامن‌های تربیتی باشد، یعنی علاوه بر اینکه بچه را بزرگ می‌کنید او را تربیت انسانی و اسلامی هم بکنید. بنابراین، توجه داشته باشید که یک بچه خوبی به جامعه تحویل بدهید، یک انسان خوب می‌تواند مملکت را نجات بدهد، چنانچه یک انسان بد می‌تواند مملکت را به هلاکت برساند. این از مسائلی است که برای مادران خیلی اهمیت دارد و به دنبال آن قضیه تربیت در مدارس است که مدارس ما مدارسی بود که به واسطه دست‌های ناپاکی که در آن جا بود نمی‌گذاشتند بچه‌ها رشد کنند. یک محیطی شده بود که سبب می‌شد جوان‌های ما بد بار بیاید، تعلیم و تربیت به آن معنایی که باید باشد به طور صحیح وجود نداشت. از این جهت یکی از چیزهای مهم این است که مدارس ما از آن مدارس ابتدایی تا دانشگاه مدارس تربیتی شود، مدارسی باشد که یک انسان مستقل و متکی به نفس بار بیاید و معتقد بر مبانی اخلاقی و مبانی اسلامی. اگر این مسائل حل بشود، باید بگوییم در آینده هم پیروزیم. (43)
بدین‌ترتیب دو نوع انتظار متفاوت مطرح است: از سویی تلاش و مجاهدت شخصی با امید به عنایت الهی و از سوی دیگر تلاش برای تربیت دیگری. اما تمرکز اصلی دهه چهل بر امور فردی و درونی و تمرکز اصلی دهه پنجاه بر تلاش‌های بیرونی است. این خطاب امام خمینی (رحمه الله) به محصلان علوم دینی نمونه‌ای از انتظارات تربیتی دهه چهل است: «هر قدمی که برای تحصیل علم برمی‌دارید قدمی برای کوبیدن خواسته‌های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوی بردارید. تحصیل این علوم در واقع مقدمه‌ی تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه می‌باشد. تا پایان عمر در مقدمه نمانید.» (44)

3. بدبینی اولیه نسبت به آموزش‌های نوین

رهبری جنبش اسلامی به گونه‌ای دو نظام آموزشی را در مقابل هم قرار می‌دهد: نظام آموزش‌های دینی (سنتی) و نظام آموزش‌های نوین (جدید). این تعارض و دوگانه‌انگاری در دهه چهل بارزتر از دهه پنجاه بوده است. «این درست است که توده با داشتن تربیت درست یا از دست ندادن اخلاق فطری کارهای خوب و مفید برای کشور و توده می‌کند، لکن سخن در این است که آیا عهده‌دار تربیت‌های درست، تربیت‌های دینی است یا این تربیت‌ها که امروز بر‌پاست؟». (45) آنچه در نگاه رهبری جنبش مطرح است، نقش جایگزینی نظام آموزشی نوین است. این نظام آمده است تا به لحاظ ظاهری به یکی از نیازهای اجتماعی پاسخ دهد و به واقع نظام آموزش‌های سنتی را از صحنه خارج کند:
در رأس همه چیزها... . فرهنگ است، فرهنگ ما که حالا می‌شود گفت از اولی که وجود پیدا کرد، این مدارس وجود پیدا کرد، از اول مخالفین ما توجه بدان داشتند برای اینکه آنها می‌دانستند که هر چه پیدا بشود از فرهنگ باید پیدا بشود. دو جناح بود که این دو جناح بیشتر از هر چیزی مورد توجه مخالفین ما بود و مخالفین اسلام بود، یکی جناح روحانیت یکی جناج فرهنگ ... این دوتاست که می‌تواند یک مملکتی را استقلال به آن بدهند و اداره‌اش کنند. (46)
این نظام آموزشی در پی ‌پایه‌گذاری آن چیزی است که «تربیت تهی» می‌تواند نامیده شود؛ یعنی در عین آنکه به ظاهر همه امور در جای خود قرار گرفته‌اند، اما به واقع نوعی بی‌تعلقی به جامعه مطرح است. نمی‌توانستند بگویند فرهنگ نباشد، فرهنگ باشد اما برنامه‌ها جوری درست شود که به درد خود ملت نخورد و بالاتر از این، تبلیغات زیاد برای اینکه محتوای ما را از ما بگیرند و خودمان را به خودمان بدبین بکنند... ما استقلال شخصیت نداریم... شما خیال نکنید که غرب خبری هست، در آنجا خبری نیست. ما نمی‌گوییم کارخانجات ندارند، آنها درست کردند همه اینها را، اما اساس انسانیت در آنجا نیست. (47) آموزش و پرورش لفظی بوده است: وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بود و نه پرورش، پرورش. آموزش این بوده است که جوان‌های ما را گرایش به غرب و شرق می‌دادند و پرورش هم این بوده است که لاابالی بار می‌آورده‌اند. (48)
شما ملاحظه کردید که دانشگاه ما را به چه صورت درآوردند، دبیرستان‌های ما را به چه صورت درآوردند و از همان دبستان شروع کردند آدم غربی درست کردن، آدم معتقد به غرب و مخالف با اسلام درست کردن. (49)
چنین نگاهی به آموزش و پرورش سبب شد تا در ابتدا انتظار بازگشت مطرح شود و اهمیت آموزش‌های دینی یادآور گردد اما با گذشت زمان به معرفی اهداف اسلام در زمینه تربیت اقدام شد «اسلام انسان می‌خواهد درست کند، انسانی که در همه حالات انسان باشد... . عالم را انسان باید درست کند». (50) این انتظار تربیتی در درون نظام‌های آموزش و پرورش نوین دنبال می‌شود و عملاً نوعی پذیرش ماهیت ابزاری آنهاست.
بر این اساس، نوعی تغییر تبیین تربیتی ظهور یافت و به تبع آن از نظر رهبری جنبش اسلامی، نهادی که می‌توانست بنیادهای ماندگار و تغییرات دائم ایجاد کند، نهاد آموزش و پرورش بود. هر کس که بر این نظام اجتماعی سیطره یابد قادر است به پیشبرد اهداف خود بپردازد؛ چنانکه رژیم طاغوت چنین کرد و مملکت چنان شد که او می‌خواست. همین ارزیابی از آثار نظام تربیتی است که سبب می‌شود تا هیچ چیز را نتوان با آن معاوضه کرد:
این اشتباه است که ما می‌گفتیم که یا می‌گوییم که رژیم نباشد بس است دیگر، استقلال باشد بس است، آزادی باشد بس است. خیر، مسأله این نیست؛ ما همه اینها را فدای انسان می‌کنیم. ما انسان می‌خواهیم و همه فدای انسان. انسان وقتی درست بشود همه چیز درست می‌شود. (51)
آنچه می‌تواند انسان درست کند، نظام آموزش و پرورش است ولی وقتی چنین هدفی حاصل می‌شود که تعلیم با تربیت ادغام شود. بنابراین، انتظار تربیتی آن است که تعلیم با تربیت و تربیت با تعلیم توأم شود: «تعلیم باید پلویش تربیت باشد، تربیت صحیح، تربیت اسلامی. اگر تعلیم تنها باشد - بی‌تربیت - فایده ندارد بلکه مضر است. تربیت صحیح، تربیت اسلامی. اگر تعلیم تنها باشد - بی‌تربیت - فایده ندارد بلکه مضر است. تربیت بی‌تعلیم هم نمی‌شود، به نتیجه نمی‌رسد، این دو تا باید با هم باشند. توأم باشند». (52) چنین انتظاری فقط در سطح نظام آموزشی مطرح نیست بلکه در سطح تلاش‌های فردی نیز باید پیگیری شود: «کوشش کنید که همدوش با درس خواندن و تعلیم، تربیت باشد؛ که آن مقدم است به حسب رتبه بر تعلیم و تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت». (53)

4. تبیین تعاملات پیچیده نظام تربیتی بر اساس نظریه سادگی

رهبری جنبش اسلامی در دهه چهل متقاضی آن بوده است که نظام آموزش و پرورش را در اختیار بگیرد و پس از یک دهه کار نشان دهد که چگونه نظام آموزش می‌تواند در خدمت ملت قرار گیرد.
وعده چنین دستاوردی در شرایطی مطرح می‌شود که سایر نظام‌های اجتماعی در دست حکومت طاغوت بودند و البته بر اساس برنامه‌ها مورد نظر آن به فعالیت می‌پرداختند. چنین نگاهی به نظام آموزشی بر اساس نظریه سادگی ارتباطات و تعاملات نظام‌های اجتماعی قابل فهم است. این موضوع حتی در اواخر دهه پنجاه که تمامی نظام‌های اجتماعی در اختیار جنبش اسلامی قرار گرفته‌اند، از حیث زمان تحقق اهداف مطرح است. این بیان امام خمینی (رحمه الله) که «به زودی فرهنگ استعماری زمان رژیم سابق را به فرهنگ مستقل اسلامی تبدیل می‌کنیم». (54) نشانه‌ای بر همین امر است و در واقع نوعی لحاظ نکردن تعاملات پیچیده نظام‌های اجتماعی را آشکار می‌سازد. با وجود این، وقتی تربیت در سطح فردی مطرح شده و عواملی بر آن مؤثر قلمداد شده‌اند نیز همین نظریه بنیان تشریح عملی تربیتی را تشکیل داده است:
هر چه سن بالا رود امور منافی سعادت انسان زیادتر شده، قدرت کمتر می‌گردد. به سن پیری که رسیدید دیگر مشکل است موفق به تهذیب و کسب فضیلت و تقوی شوید. نمی‌توانید توبه کنید زیرا توبه با لفظ «اتوب الی الله» تحقق نمی‌یابد، بلکه ندامت و عزم بر ترک لازم است، پشیمانی و عزم بر ترک گناه برای کسانی که پنجاه سال یا هفتاد سال غیبت و دروغ مرتکب شده، ریش خود را در گناه و معصیت سفید کرده‌اند حاصل نمی‌شود. (55)

جمع‌بندی

آنچه از تربیت برای رهبری جنبش در دهه چهل و پنجاه مطرح بوده است، دو وجه اصلی را شامل می‌شود: اول تربیت خویش و دوم تربیت دیگری. تربیت خویش یک موضوع ارادی - شخصی است که توسط فرد دنبال می‌شود و حاصل آن خودسازی است. این تغییر خویشتن البته به عنایت رب به انجام می‌رسد و انتظار آن است که فرد خواهان آن باشد، موازین آن را در دین بجوید و در طلب تحقق آن از هیچ تلاشی فروگذار نکند. اما تحقق واقعی آن به طلب صرف نیست و عنایت رب سبب‌ساز آن است. این وجه از تربیت در ابتدای دهه چهل دارای حاکمیت است.
در مقابل، تربیت دیگری قرار گرفته که شرط اصلی آن تربیت خویش است. در ابتدا این باور به طور جدی مطرح بود که تا شخص به خودسازی اقدام نکرده باشد، امکان تربیت غیر را نمی‌یابد و حتی تربیت دیگری هم نوعی تلاش برای خودسازی محسوب می‌شود. اما با گذشت زمان و مخصوصاً با در اختیار گرفتن نظام آموزش و پرورش، تربیت غیر یک فرایند تأثیر‌گذاری اجتماعی قلمداد می‌گردد که تربیت خویش برای مؤثر ساختن آن است. نه تنها خودسازی برای اثربخش ساختن تربیت غیر امری لازم قلمداد شده که گاه لازم است تربیت کننده برای آن جان خود را نیز فدا کند.
بر این اساس، انتظارات تربیتی در دو سطح مطرح شده‌اند: سطح فرد برای خویش و سطح فرد برای غیر. اما هر دو سطح بر فرد استوار است و این اراده شخص است که در محور امور قرار دارد. اراده شخصی که از آزادی عملی برخوردار و از مسئولیت نهایی بهره‌مند است. آزادی معطوف به مسئولیت، او را به عمل حساب شده هدایت می‌کند؛ اما هر چه هست عمل اوست نه الزام و اجبار و حتی ترغیب محیط. چنین عملی برای عمل کننده (خواه تربیت شونده باشد که به تربیت خویش مشغول است و خواه تربیت کننده باشد که به تربیت دیگری می‌پردازد) دارای ارزش و شایسته پاداش و مستوجب عقوبت است.
در نگاه رهبری جنبش اسلامی دهه چهل و پنجاه، وجه بیرونی تربیت از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و حتی وجه درونی آن برای خدمت به وجه بیرونی ضروری قلمداد شده است. در این منظر تربیتی، انتظارات تربیتی جنبش اسلامی برای در دهه چهل و پنجاه به نوع تبیینی مربوط است که رهبری جنبش از آموزش و پرورش دارد. این تبیین با چهار مؤلفه اصلی قابل تعریف است که بر اساس هر یک از آنها، انتظارات متفاوتی رقم خورده است.
اول آنکه آموزش و پرورش دارای نقش بنیادی و راهبردی در هدایت و اصلاح جامعه قلمداد می‌شود. بر این اساس، انتظار تربیتی جنبش اسلامی آن بود که نظام آموزش و پرورش رسمی در اختیار جنبش قرار گیرد و در نظام آموزش و پرورش یعنی تربیت درونی و تربیت بیرونی به تناسب مورد توجه واقع شده و به اقتضای ماهیت آنها، بر امور تأکید و انتظاراتی مطرح شده است که دست کم در نگاه اولیه دارای تعارض می‌باشند. از وجه تربیت درونی بر این انتظار تأکید می‌شود که امر تربیت به عنایت حق تعالی تحقق می‌یابد و بنابراین انتظار آن است که شخص با امید به عنایت حق به خودسازی جدی و گسترده اقدام کند ولی از وجه تربیت بیرونی این انتظار مطرح می‌شود که از طریق آموزش و پرورش می‌توان هر نوع تغییر را پدید آورد و هرگونه جامعه‌ای را شکل داد. سوم آنکه در دهه چهل بر تربیت بیرونی این باور حاکم بود که نظام نوین آموزشی نمی‌تواند به تربیت انسان کمک کند و انتظار آن بود که نوعی بازگشت به نظام تربیت دینی پدید آید. اما کم کم این نظر تغییر کرد و با ابزاری دیدن نظام آموزشی، این انتظار مطرح گردید که آموزش و پرورش در اختیار رهبران جنبش اسلامی قرار داده شود تا آنان به تربیت حقیقی اقدام کنند. چهارم آنکه تعاملات درون نظام تربیتی و بین نظام‌های اجتماعی بر اساس نظریه سادگی تبیین می‌گردید و به تبع آن انتظار می‌رفت که با خواست تربیت کننده امکان هر نوع تغییری در رفتار تربیت شوند ممکن است. بر همین اساس، انتظارات فراوان از نظام آموزشی مطرح گردید و نظام آموزشی مسئولیت‌های گسترده‌ای برای تغییر رفتار در ابعاد مختلف یافت؛ آنگونه که اصلاح و افساد یک مملکت را رقم زند.

پی‌نوشت‌ها

1. عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
n_mosapour@yahoo. com
2. نعمت‌الله موسی‌پور، (1390): مبانی برنامه‌ریزی آموزش متوسطه، مشهد: به نشر، چاپ سوم.
3. گوستاو میالاره، (1387): معنی و حدود علوم تربیتی، ترجمه کاردان، تهران: دانشگاه تهران.
4. انتظار (با جمع انتظارات) در لغت به معنای چشم به راه بودن، چیزی را چشمداشتن و چشمداشت است. سه کاربرد متفاوت آن عبارت است از: 1- (مصدر) چشم داشتن چشم براه بودن. 2- (اسم) چشم داشت چشم داشتگی. 3- نگرانی.
5. رضاداوری. (1390): درباره تعلیم و تربیت، تهران: سخن، ص : 10.
6. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ (به کوشش شهریار ماکان) تهران، البرز، 1387، چاپ نهم. ص 132.
7. محمدرضا پهلوی. (1387): پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار مالکان، تهران: البرز؛ چاپ نهم. ص 185-184.
8. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع روسای آموزش و پرورش سراسر کشور، 1359/04/10.
9. فرهنگ در این بیانات و برخی دیگر از بیانات و نوشته‌های امام خمینی (رحمه الله) به معنای سازمان و نهاد رسمی آموزش و پرورش است. زیرا در سابق نام وزارت آموزش و پرورش کنونی، وزارت فرهنگ بود و به تبع آن به ادارات زیر مجموعه آن در سراسر کشور، اداره فرهنگ و به منسوبین بدان، فرهنگی می‌گفتند. البته گاهی اوقات اینگونه بیانات به معنای دیگری بکار گرفته می‌شود؛ که صحیح نیست.
10. روح‌الله خمینی. (1343): سخنرانی در مسجد اعظم قم، 1343/06/18.
11. روح‌الله خمینی. (1343): سخنرانی پس از آزادی از زندان در مسجد اعظم قم، 1343/02/25.
12. روح ‌الله خمینی. (1350): سخنرانی به مناسبت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله، 1350/02/06.
13. روح‌الله خمینی. (1356): سخنرانی به مناسبت کشتار نوزدهم دی، 1356/10/19.
14. روح الله خمینی. (1323): کشف‌الاسرار، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه. ص 276.
15. روح‌الله خمینی، (1357): سخنرانی در پاریس 1357/08/06.
16. همان.
17. همان.
18. همان.
19. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/03/04.
20. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع مدیران صندوق‌های قرض‌الحسنه سراسر کشور، 1359/03/22.
21. روح‌الله خمینی. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/07/22.
22. روح‌الله خمینی. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/07/22.
23. روح‌الله خمینی. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
24. روح‌الله خمینی. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
25. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع مسئولان آموزش و پرورش، 1358/06/29.
26. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/11/04.
27. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع معلمان تعلیمات دینی، 1359/11/10.
28. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع اعضای سمینار آموزشی انجمن اسلامی معلمان سراسر کشور، 1358/05/27.
29. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/11/04.
30. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی وزارت بهداری، 1358/04/26.
31. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع اعضای سمینار آموزشی انجمن اسلامی معلمان سراسر کشور، 1358/05/27.
32. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه پلیس، 1358/03/21.
33. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران کشور، 1359/09/22.
34. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع پاسداران کمیته مرکزی، 1358/01/24.
35. روح‌الله خمینی، (1358): سخنرانی در جمع گروهی از طلاب حوزه علمیه اصفهان، 1358/04/03.
36. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع سفرا و کاردارهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، 1359/10/14.
37. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در دیدار با وزیر امور خارجه ترکیه، 1358/03/20.
38. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع پاسداران قزوین، 1358/03/08.
39. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشکده الهیات و معارف اسلامی، 1359/03/14.
40. روح‌الله خمینی. (1360): سخنرانی در جمع سرپرستان و مسئولین بخش‌های مختلف بنیاد مستضعفان و امور جنگ‌زدگان، 1360/09/03.
41. روح‌الله خمینی. (1391): شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، ص 394.
42. روح‌الله خمینی. (1385): صحیفه نور، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، ج1 ص 183.
43. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع خواهران دانشجوی دانشگاه دماوند، 1358/04/10.
44. روح‌الله خمینی. (1391): جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی. ص 39.
45. روح‌الله خمینی. (1323): کشف‌الاسرار، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه. 274 ص 28.
46. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
47. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
48. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان و طلاب، 1359/03/03.
49. روح‌الله خمینی. (1359): سخنرانی در جمع‌ گروهی از پرسنل ژاندارمری جمهوری اسلامی، 1359/06/11.
50. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
51. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان شیراز، 1358/03/16.
52. روح‌الله خمینی. (1358): سخنرانی در جمع بانوان مکتب ولی عصر، 1358/04/16.
53. روح‌الله خمینی. (1385): صحیفه نور، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، جلد 12، ص 213.
54. روح‌الله خمینی. (1359): پیام به زائران بیت‌الله الحرام، 1359/06/21.
55. روح‌الله خمینی. (1391): جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی. ص 84.

منابع تحقیق :
پهلوی، محمد رضا. (1387): پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، تهران: البرز؛ چاپ نهم. ص 132.
پهلوی، محمدرضا. (1387): پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، تهران: البرز؛ چاپ نهم. ص 5- 184.
خمینی، روح‌الله. (1323): کشف الاسرار، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه. ص 276.
خمینی، روح‌الله. (1343): کشف‌الاسرار، تهران: کتابفروشی علمیه اسلامیه. 274 ص 28.
خمینی، روح‌الله. (1343): سخنرانی پس از آزادی از زندان در مسجد اعظم قم، 1343/02/25.
خمینی، روح‌الله. (1343): سخنرانی در مسجد اعظم قم، 1343/06/18.
خمینی، روح‌الله. (1350): سخنرانی به مناسبت جشن‌های دو هزار و پانصد ساله، 1350/02/06
خمینی، روح‌الله. (1356): سخنرانی به مناسبت کشتار نوزدهم دی، 19 /10 /1356
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/08/06.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/07/22.
خمینی، روح‌الله. (1357): سخنرانی در پاریس، 1357/07/22.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع اعضای انجمن اسلامی وزارت بهداری، 1358/04/26.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع اعضای سمینار آموزشی انجمن اسلامی معلمان سراسر کشور، 1358/05/27.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع اعضای سمینار آموزشی انجمن اسلامی معلمان سراسر کشور، 1358/05/27.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع بانوان مکتب ولی عصر، 1358/04/16.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع پاسداران قزوین، 1358/03/08.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع پاسداران کمیته مرکزی، 1358/01/24.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع خواهران دانشجوی دانشگاه دماوند، 1358/04/10.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع کارکنان اداره آمار، 1358/03/19.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه پلیس، 1358/03/21.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان شیراز، 1358/03/16.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع گروهی از طلاب حوزه علمیه اصفهان، 1358/04/03
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در جمع مسئولان آموزش و پرورش، 1358/06/29.
خمینی، روح‌الله. (1358): سخنرانی در دیدار با وزیر امور خارجه ترکیه، 1358/03/20.
خمینی، روح‌الله. (1359): پیام به زائران بیت‌الله الحرام، 1359/06/21.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع دانشجویان و اساتید دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1359/03/14.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع روسای آموزش و پرورش سراسر کشور، 1359/04/10.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع سفرا و کاردارهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، 1359/10/14.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران کشور، 1359/09/22.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع گروهی از پرسنل ژاندارمری جمهوری اسلامی، 1359/06/11.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع گروهی از دانشجویان و طلاب، 1359/03/03.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع مدیران صندوق‌های قرض‌الحسنه سراسر کشور، 1359/03/22.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع معلمان تعلیمات دینی، 1359/11/10.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/03/04.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/11/04.
خمینی، روح‌الله. (1359): سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی، 1359/11/04.
خمینی، روح‌الله. (1360): سخنرانی در جمع سرپرستان و مسئولین بخش‌های مختلف بنیاد مستضعفان و امور جنگ‌زدگان، 1360/09/03.
خمینی، روح‌الله. (1385): صحیفه نور، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، ج1 ص 183.
خمینی، روح‌الله. (1385): صحیفه نور، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، جلد 12، ص 213.
خمینی، روح‌الله. (1391): جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی. ص 39.
خمینی، روح‌الله. (1391): جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی. ص 84.
خمینی، روح‌الله. (1391): شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران: مؤسسه نشر آثار امام خمینی، ص 394 داوری، رضا. (1390): درباره تعلیم و تربیت، تهران: سخن، ص 10.
موسی‌پور، نعمت‌الله. (1390): مبانی برنامه‌ریزی آموزش متوسطه، مشهد: به نشر، چاپ سوم.
میالاره، گوستاو. (1387): معنی و حدود علوم تربیتی، ترجمه کاردان، تهران: دانشگاه تهران.

منبع مقاله :
حاتمی، محمدرضا؛ بحرانی، مرتضی، (1392)، دایرة‌المعارف جنبش‌های اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول